طریق ماندگار
کلیات انفاق
۰۶ مرداد ۱۳۹۹ 0هر چند انفاق در اصل خارج كردن مال از ملك خود و هزينه كردن است، ولى مقصود از آن بذل و بخشش و به كارگيرى مال در موارد مشروع براى جلب رضايت الهى است. انفاق به اين معنا يكى از بزرگترين تكليفهاى الهى است كه در سياستگذارى اجتماعى، اقتصادى و تعديل ثروت نقش مهمّى دارد.
قرآن مجيد در موارد زيادى پيروان خويش را به اين امر مهمّ تشويق مى نمايد؛ گاهى اثر مثبت آن را يادآور شده، انفاق نكردن را نوعى هلاكت مى داند و مىفرمايد:
«وَأَنْفِقُوْا فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» «1»
در راه خدا انفاق كنيد و خود را به دست خويش به هلاكت نيفكنيد.«انفاق» يك معناى گسترده و مفهوم وسيعى دارد، دليل بر تعميم و وسعت معناى انفاق را از خود آيات قرآن مىتوان استفاده كرد.
ما [پيامبران] براى جمع مال برانگيخته نشدهايم، بلكه براى انفاق آن مبعوث گشتهايم.
انفاق از پايههاى حيات اجتماعى و از اركان ايمان و از صفات بارز مؤمنان است:
«قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَيُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ...» «4» ابراهيم( 14)، آيه 31.
- سوره سبا آیه 39قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَهُ ۚ وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ ۖ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ
بگو: «در حقيقت، پروردگار من است كه روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد گشاده يا براى او تنگ مىگرداند. و هر چه را انفاق كرديد عوضش را او مىدهد. و او بهترين روزى دهندگان است.»
در آيه شريفه ... ما انفقتم من شىء ...از اين نظر كه كلمه «شىء»به معناى وسيع كلمه، تمام انواع اتفاقها را اعم از مادى و معنوى و كوچك و بزرگ و به هرانسان نيازمند اعم از صغير و كبير را شامل مىشود، تعبير بسيار جالبى است.
- آیه7 سوره حدیدآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ۖ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ
(الا ای بندگان) به خدا و رسول او ایمان آرید و از آنچه شما را در آن وارث گذشتگان گردانید (به راه خدا) انفاق کنید، پس بر آنان که از شما ایمان آوردند و انفاق کردند پاداش بزرگ (بهشت ابد) خواهد بود.
و در آيه شريفه: ... أنفقوا ممّا جعلكم مستخلفين فيه ... تعبير به «ممّا» (از چيزهايى كه) تعبير عامى است كه نه تنها اموال بلكه تمام سرمايه ها و مواهب الهى را شامل مى شود و «انفاق» منحصر به مسائل مادى نيست بلكه امور معنوى مانند علم و دانش و هدايت و ارشاد را شامل مى شود.
- آیه3 سوره بقرهالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ
آنان كه به غيب ايمان مىآورند، و نماز را بر پا مىدارند، و از آنچه به ايشان روزى دادهايم انفاق مىكنند
- حدیث امام صادق علیه السلام درباره انفاق«َو مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ يَبُثُّونَ وَ مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ مِنَ الْقُرْآنِ يَتْلُون». (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج2، ص: 17)
از آن چيزهايى كه به آنها تعليم داديم منتشر مى كنند و از مطالب قرآنى كه به آنها تعليم داديم براى مردم تلاوت مى كنند
مرحوم فيض كاشانى در تفسير آيه مى گويد:
«و مما رزقناهم من الاموال و القوى و الايمان و الجاه و العلم ينفقون».
يعنى: «از آنچه به آنها روزى داديم از اموال و نيرو و قوت و قدرتهاى جسمى و معنوى و آبرو و علم و دانش خود، انفاق مى كنند».تفسير صافى، ج 1، ص 59)
- انفاق و عبور از گردنه صعب العبور
- انفاق و رضايت الهى
- تقوا شرط قبولى انفاق
- انفاق را خداوند مىداند
- پيشگام بودن در انفاق، باارزش است
- انفاق مانع هلاكت جامعه ها
انفاق و عبور از گردنه صعب العبور
- آیات 11 تا 16 سوره بلدفَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ*وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ*فَكُّ رَقَبَةٍ*أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ*يَتِيمًا ذَا مَقْرَبَةٍ*أَوْ مِسْكِينًا ذَا مَتْرَبَةٍ
پس شتابان و با شدت به آن گردنه سخت وارد نشد*و تو چه می دانی آن گردنه سخت چیست؟ *آزاد کردن برده*یا طعام دادن در روز گرسنگی و قحطی*به یتیمی خویشاوند*یا مستمندی خاک نشین
از مال گذشتن و به ضعفا و يتيمان و بيچارگان رسيدن را قرآن يك كار بسيار سخت و دشوارى مىداند، لذا تشبيه به بالا رفتن به كوه مى نمايد كه چقدر دشوار است انسان در دامنه بالا رود و عقبه ها و تپّه ها را پشت سر بگذارد، همينطور انفاق كردن و جهاد با مال و ثروت يك امر بسيار سخت و سنگين است.
در روايت است كه حضرت رضا عليه السّلام هنگامى كه مى خواست غذا تناول نمايد، دستور مى فرمود كه يك سينى بزرگ را كنار سفره بگذارند و از هرغذايى كه در سفره بود از بهترين آنها برمىداشت و در آن سينى مى گذاشت، سپس دستور مى داد آنها را براى نيازمندان ببرند. بعد اين آيه شريفه: فلا اقتحم العقبة را تلاوت مى نمود، سپس مى افزود: خداوند متعال مى دانست كه همه قادر بر آزاد كردن بنده نيستند، راه ديگرى نيز به سوى بهشتش قرار داد. (تفسير الميزان، ج 20، ص 424)
انفاق و رضايت الهى
- آیات 18 تا 21 سوره لیلالَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّىٰ*وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَىٰ*إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَىٰ*وَلَسَوْفَ يَرْضَىٰ
آن کس که مال خود را (به فقیران اسلام) به وجه زکات بدهد.*و حال آنکه هیچ کس بر وی حق نعمت ندارد تا به پاداش آن بدهد.*(او احسان نکند) جز در طلب رضای خدای خود که برتر و بالاترین موجودات است.*و البته (در بهشت آخرت به آن نعمتهای ابدی) خشنود خواهد گردید.
البته حق شناسى و پاسخ به احسان، كار خوبى است ولى حسابش از انفاقهاى خالصانه پرهيزكاران جدا است آيات شريفه مى فرمايد انفاق مؤمنان متّقى به ديگران نه از روى رياست و نه بخاطر جوابگويى خدمات سابق آنهاست بلكه انگيزه آنها تنها و تنها جلب رضايت خداوند است، لذا همانگونه كه او براى رضاى خدا كار مى كند، خدا او را راضى مى سازد.
و به تعبير ديگر: رضايت اينها از خدا و رضايت خداوند از اينها لازم و ملزوم يكديگرند؛ چنانكه در سوره بينه، آيه هشت می خوانيم: ... رضى الله عنهم و رضوا عنه ... يا در آيه 28 فجر مىخوانيم: ... راضية مرضية ....
تقوا شرط قبولى انفاق
- آیات 5 تا 7 سوره لیلفَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ*وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ*فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَىٰ
اما هر کس عطا و احسان کرد و خدا ترس و پرهیزکار شد*و به نیکویی (یعنی به نعیم آخرت با هر خیر و سعادت که در قرآن بیان شده) تصدیق کرد.*ما هم البته کار او را (در دو عالم) سهل و آسان میگردانیم.
منظور از «اعطى» همان انفاق در راه خدا و كمك به نيازمندان است. و تأكيد بر تقوا به دنبال آن، ممكن است اشاره به لزوم نيت پاك و قصد اخلاص در هنگام انفاق باشد كه شرط اساسى قبولى انفاق در راه خداوند است: انّما يتقبل اللّه من المتّقين.
- آیه 5 سوره احزابوَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ ۖ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ
و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان، هنگامى كه [هر يك از آن دو،] قربانيى پيش داشتند. پس، از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. [قابيل] گفت: «حتماً تو را خواهم كشت.» [هابيل] گفت: «خدا فقط از تقواپيشگان مىپذيرد.»
در ذيل آيه شريفه، روايتى نقل شده كه مردى در ميان مسلمانان بود كه شاخه يكى از درختان خرماى او بالاى خانه فقير عيالمندى قرار گرفته بود.
صاحب نخل، هرگاه مى رفت بالاى درخت تا خرما بچيند، گاهى چند دانه خرما مى افتاد در منزل شخص فقير و كودكانش از آن استفاده مى كردند، آن مرد از درخت فرود مى آمد و خرما را از دستشان مى گرفت، اگر خرما را در دهان يكى از آنها مىي افت، انگشتش را داخل در دهان او مى كرد و بيرون مى آورد.
مرد فقير نزد پيامبر آمد و شكايت كرد، پيامبر اكرم صاحب نخل را ديد و فرمود اين درختى كه در منزلت هست آن را به من مى دهى تا در بهشت به تو درخت نخلى بدهم؟
آن مرد امتناع مى كرد! مردى به نام «ابو الدحداح» گفت يا رسول الله! اگر من بروم و درخت را از او بگيرم، درختى در بهشت به من مى دهى فرمود: آرى.«ابو الدحداح» آمد و گفت من به تو چهل درخت خرما و خرما مى دهم، در اين حال حاضر شد و درخت را از او گرفت، در اين مورد اين آيات نازل شد. (مجمع البيان، ج 10، ص 501)
انفاق را خداوند مى داند
قرآن مىفرمايد: ... و ما تنفقوا من خير فانّ اللّه به عليم. «12»
يعنى: «و آنچه را انفاق مىكنيد از كار خير، خداوند به آن عالم و داناست».
اين جمله براى تشويق انفاقكنندگان است، خصوصا انفاق به افرادى كه داراى عزت نفس هستند؛ زيرا هنگامى كه انسانها توجه داشته باشند كه آنچه را در راه خدا انفاق مىكنند و لو به طور مخفى و پنهان باشد، خداوند بر اعمال آنها آگاه است و آنها را از ثمرات اعمالشان بهرهمند مىسازد، بيشتر علاقهمند به خدمت هستند؛ چون مىدانند كه اين كارها ضايع نمىشود و در نظام هستى از بين نمىرود.
6- پيشگام بودن در انفاق، باارزش است
بدون شك كسانى كه در ايمان و اعمال خير بر ديگران مقدم مىشوند، هم شجاعت و آگاهى بيشترى دارندو هم ايثار و فداكارى فزونتر و به همين دليل در پيشگاه خدا يكسان نيستند (يعنى از اجر و ثواب بيشترى برخوردار مىشوند) قرآن مىفرمايد: ... لا يستوى منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئك اعظم درجة من الّذين انفقوا من بعد .... «13»
يعنى: «كسانى كه قبل از پيروزى انفاق كردند و پيكار نمودند با كسانى كه بعد از پيروزى انفاق كردند، يكسان نيستند، آنها بلندمقامترند از كسانى كه بعد از فتح و پيروزى، انفاق كردند و جهاد نمودند».
7- انفاق مانع هلاكت جامعهها
قرآن مىفرمايد: و انفقوا فى سبيل اللّه و لا تلقوا بايديكم الى التّهلكة ... «14».
يعنى: «در راه خدا انفاق كنيد (و با ترك انفاق) خود را به دست هلاكت نيفكنيد».
با توجه به معناى وسيع انفاق كه شامل جان و مال مىشود و آيه شريفه مربوط به انفاق جان و جهاد در راه خداست و چنانچه از سوره توبه، آيه 92 استفاده مىشود، عدهاى با چشمان گريان و پراشك برمىگشتند، محزون بودند كه چرا مالى ندارند تا وسيلهاى تهيه كنند و در جنگ حاضر گردند: ... تولّوا و اعينهم تفيض من الدّمع حزنا الّا يجدوا ما ينفقون، «15» گرچه اين آيه در
ذيل آيات جهاد آمده ولى يك حقيقت كلى و اجتماعى را مىتوان از آن استفاده كرد.
و آن اينكه انفاق به طور كلى سبب مىشود كه افراد اجتماع از هلاكت رهايى يابند و به عكس هنگامى كه مسئله انفاق فراموش شود و ثروتها در يك قطب اجتماع جمع شود، اكثريتى محروم و بينوا به وجود مىآيند و ديرى نخواهد گذشت كه يك انفجار عظيم در اجتماع به وجود مىآيد كه نفوس و اموال سرمايهداران در آتش اين انقلاب خواهد سوخت، از اينجا ارتباط مسئله انفاق و پيشگيرى از هلاكت روشن مىشود. و حضرت على عليه السّلام به همين حقيقت اشاره مىكند و مىفرمايد:
«حصنوا اموالكم بالزكاة «16»
؛ يعنى: به وسيله زكات اموال خود را حفظ كنيد».
- انفاق و عبور از گردنه صعب العبور
- انفاق و رضايت الهى
- تقوا شرط قبولى انفاق
- انفاق را خداوند مىداند
- پيشگام بودن در انفاق، باارزش است
- انفاق مانع هلاكت جامعهها
8- انفاق از بهترين اموال
قرآن كريم مىفرمايد: يا ايّها الّذين امنوا انفقوا من طيّبات ما كسبتم و ممّا اخرجنا لكم من الأرض و لا تيمّموا الخبيث منه تنفقون و لستم بآخذيه الّا ان تغمضوا فيه .... «17»
يعنى: «اى كسانى كه ايمان آورديد! از بهترين مواهب و نعمتهايى كه به دست آورديد انفاق كنيد و از آنچه براى شما از زمين خارج ساختيم و مبادا شىء پست و خبيث و بىارزش را انفاق كنيد؛ چون خودتان اگر به آن نيازمند باشيد نمىگيريد مگر از روى اغماض و چشمپوشى».
متأسفانه در همه زمانها افرادى هستند كه با دادن اجناس و لوازم خارج از رده زندگى، وظيفه خود را تمام شده تلقّى نموده و احيانا خويش را خيّر و امدادگر مىپندارند و حال اينكه اين عمل نهتنها دلالت بر ارزشمندى و كمال آنها نمىكند نهايت ضعف ايمان و اعتقاد واقعى آنها به مبانى فكرى و عقيدتى اسلام را نشان مىدهد.
اين عمل همان «روغن ريخته نذر امامزاده نمودن است» و نشانه خفّت و حقير بودن چنين افرادى است. اينها كسانى هستند كه خداوند مىفرمايد: و يجعلون للّه ما يكرهون .... «18»
يعنى: «آنچه را خود نمىپسندند به تهيدستان مىدهند».
9- انفاق مايه فزونى است نه كمبود
قرآن مىفرمايد: ... ما أنفقتم مّن شىء فهو يخلفه .... «18»
يعنى: «هرچيزى را كه در راه خدا انفاق كنيد، خداوند جاى آن را پر مىكند».
اين تعبير «فهو يخلفه» انفاق را از مفهوم فنا درمىآورد و رنگ بقا به آن مىدهد چرا كه خداوند تضمين كرده با مواهب مادى و معنوى خود، چندين برابر و گاه هزاران برابر و حداقلّ ده برابر به انسان بدهد. قرآن مىفرمايد: ... لئن شكرتم لأزيدنّكم ... «20»؛ يعنى: «اگر شما سپاسگزارى كنيد (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود».
انسان انفاقگر وقتى در راه خدا انفاقى كند، طبعا زمينه فزونى و زيادى نعمت را فراهم ساخته و خداوند به او بركت مىدهد.
امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: «اگر كسى از شما مال حلالى به دست آورد و در راه حلال انفاق كند هيچ درهمى را انفاق نمىكند مگر اينكه خدا عوضش را به او مىدهد».
«لو ان احدكم اكتسب المال من حلّه و انفقه فى حلّه لم ينفق درهما الا اخلف عليه»«21».
حضرت على عليه السّلام مىفرمايد:
«من ايقن بالخلف جاد بالعطيّة». «22»
يعنى: «كسى كه ايمان و يقين به قيامت داشته باشد، به نحو نيكو و پسنديده عطا مىكند و مىبخشد».
امام صادق عليه السّلام مىفرمايد: «در هرشب جمعه دو ملك ندا مىكنند كه خداوندا! به هرانفاقكنندهاى عوض آن را عطا كن و به هركسى كه انفاق نمىكند كمبود و نقصى و تلف مال را به او بده»:
«... ينادى ملكان فى كل ليلة جمعة اللهم اعط كل منفق خلفا و كل ممسك تلفا ...». «23»
10- استدلال بر مسئله انفاق
قرآن مىفرمايد: و ما لكم ألّا تنفقوا فى سبيل اللّه و للّه ميراث السّموات و الأرض .... «24»
يعنى: «چرا در راه خدا انفاق نكنيد درحالىكه ميراث آسمانها و زمين همه از آن خداست».
قرآن كريم در اين آيه و مشابه اين آيه مانند: ... و للّه خزائن السّموات و الأرض ... «25»، استدلال مىكند و مىگويد: چرا در راه خدا انفاق نمىكنيد در حالىكه ميراث آسمانها و زمين و خزائن جهان هستى از آن اوست؛ يعنى سرانجام همه شما چشم از جهان مىپوشيد و همه را مىگذاريد و مىرويد و خداوند وارث همه آنهاست بنابراين، چرا انسان دل به اين دنياى فانى و نعمتهايى كه قابل فنا و زوال است ببندد و از انفاق كردن در راه خدا دريغ بورزد. در آن لحظه مرگ متوجه مىشود كه عجب اشتباهى كرده، لذا قرآن مىفرمايد: آرزو مىكند لحظهاى به او مهلت داده شود تا در راه خدا انفاق كند و جزء صالحين شود: ... فيقول ربّ لو لا أخّزتنى الى اجل قريب فاصّدّق و أكن مّن الصّالحين. «26»
11- انفاق به هرشكل و صورت
قرآن مىفرمايد: الّذين ينفقون اموالهم باللّيل و النّهار سرّا و علانيّة فلهم اجرهم عند ربّهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون. «27»
يعنى: «كسانى كه اموال خود را در شب و روز و در حالت پنهانى و آشكارا انفاق مىكنند، مزد آنها نزد پروردگارشان است و هيچگونه خوف و ترس و اندوهى بر آنها نيست».
در احاديث بسيارى آمده است كه اين آيه درباره حضرت على عليه السّلام نازل شده؛ زيرا كه آن حضرت درهمى در شب و درهمى در روز و درهمى آشكارا و درهمى پنهان انفاق كرد، اين آيه وظيفه انفاقكنندگان را مشخص مىسازد كه بايد از نظر آشكارا بودن و پنهان بودن، مراعات جنبههاى اخلاقى و اجتماعى و حيثيّت شخصى را كه به او انفاق مىكنند بنمايند؛ يعنى در آنجا كه انفاق به نيازمندان موجبى براى اظهار ندارد به منظور آبروى آنها و اخلاص بيشتر به طور نهانى انفاق كنند و آنجا كه پاى مصالح ديگرى همانند «تعظيم شعائر مذهبى و تشويق و ترغيب ديگران» در كار باشد و هتك احترام مسلمانى نگردد، آشكارا انفاق كنند.
12- انفاق و تثبيت موقعيّت خويش
قرآن مىفرمايد: ... مثل الّذين ينفقون اموالهم ابتغاء مرضات اللّه و تثبيتا من انفسهم كمثل جنّة بربوة أصابها وابل فأتت اكلها ضعفين فإن لم يصبها وابل فطلّ و اللّه بما تعلمون بصير «28»
يعنى: «كار كسانى كه اموال خويش را براى خشنودى خدا و تثبيت ملكات انسانى در روح خود انفاق مىكنند. همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشت بر آن برسد و ميوه خود را دوچندان دهد».
اين آيه شريفه مىفرمايد: انفاق كردن در راه خشنودى خدا، نفع و سودش به خود انسان راجع است و آن اينكه موقعيت و مقام روحى او تثبيت مىگردد و فضايل اخلاقى و انسانى در جان او پرورش پيدا مىكند، آنگاه اينچنين افرادى همانند باغى هستند كه باران كافى و مفيد به آنها رسيده، در نتيجه محصولى پربركت و مفيد و پرارزش خواهد داشت؛ يعنى وقتى روح ايمان و ايثال در جان آنها استوار گرديد، بركات معنوى و مادى آنها به مردم مىرسد و همه از آن بهرهمند م شوند.
13- چه انفاقى باارزش است؟
قرآن مىفرمايد: الّذين ينفقون اموالهم فى سبيل اللّه ثمّ لا يتبعون ما انفقوا منّا و لا اذى لهم اجرهم عند ربّهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون «29»
يعنى: «كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند و سپس به دنبال انفاقى كه كردهاند منّت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است و نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند».
از اين جمله استفاده مىشود انفاق در راه خداوند در صورتى ارزش دارد كه به دنبال آن منت و آزارى براى نيازمندان نباشد، بنابراين، كسانى كه بذل مال مىكنند و بعد كارى مىكنند كه موجب آزار و رنجش است، در حقيقت با اين عمل ناپسند، اجر و پاداش خود را از بين مىبرند؛ چون كسى كه چيزى به ديگرى مىدهد و منّتى بر او مىگذارد يا به آزار خود او را شكستهدل مىسازد در حقيقت چيزى به او نداده است؛ زيرا اگر سرمايهاى به او داده سرمايهاى هم از او گرفته است و چهبسا آن تحقيرها و شكستهاى روحى به مراتب بيش از آن مالى باشد كه به او بخشيده است.
14- انفاق به سود انسان
از نظر قرآن كريم، اعمال خيلى كه از انسان صادر مىشود نفع و سودش به خود انشان برمىگردد گرچه در ظاهر ديگران از كار انسان بهرهمند مىشوند اما چون حقيقت عمل از جان و روح بشر جدا نيست و در روز قيامت اعمال خير و شرّ براى انسان مجسّم مىشود، آن سود و بهره و انفاق و ايثار و كمك به ديگران در قيامت به خود انسان برمىگردد و اعمال خويش را مجسّم مىبيند.
قرآن مىفرمايد: ... و ما تنفقوا من خير فلأنفسكم ... «30»؛ يعنى: «آنچه را شما انفاق كنيد از خوبى، براى خودتان مىباشد».
باز در دنباله آيه مىفرمايد: ... و ما تنفقوا من خير يوفّ اليكم و أنتم لا تظلمون؛ يعنى: «آنچه را كه انفاق مىكنيد از خوبى، به شما برگردانده مىشود و شما استيفا مىكنيد و بهرهمند مىشويد».
يعنى به طور كامل سود عمل به خود شما برمىگردد و كوچكترين ظلمى به شما نخواهد شد.
15- انفاق تجارتى پرسود و پرمنفعت
قرآن مىفرمايد: إنّ الّذين يتلون كتاب اللّه و اقاموا الصّلوة و أنفقوا ممّا رزقناهم سرّا و علانية يرجون تجارة لن تبور. «31»
يعنى: «كسانى كه كتاب الهى را تلاوت مىكنند و نماز را بر پا مىدارند و از آنچه بر آنها روزى داديم پنهان و آشكارا انفاق مىكنند، تجارت پرسودى را اميد دارند كه نابودى و كساد در آن نيست».
در بسيارى از آيات قرآن، اين جهان، به تجارتخانهاى تشبيه شده كه تاجران آن، انسانها و مشترى پروردگار متعال و متاع آن عمل صالح و بهاى آن بهشت و رحمت و رضاى اوست. «32»و اگر درست بينديشيم اين تجارت عجيب با خداوند كريم بىنظير است كه چون داراى امتيازاتى است كه در هيچ تجارتى وجود ندارد:
1- تمام سرمايه خودش را در اختيار فروشنده گذارده پس در مقام خريدارى برمىآيد.
2- او خريدار است درحالىكه هيچ نيازى به خريدارى اين اعمال ندارد.
3- او متاع قليل را به بهاى گزاف مىخرد:
«يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير
«33»؛ يعنى: اى خدايى كه عمل كم را مىپذيرى و گناهان بسيار را مىبخشى».
4- حتى متاع بسيار ناچيز را خريدار است: فمن يعمل مثقال ذرّة خيرا يره «34».
5- گاه، بها را هفتصد برابر مىدهد و گاه افزونتر از آن مىدهد «35».
6- علاوه بر پرداخت اين بهاى عظيم، باز از فضل و رحمتش آنچه در فكر نمىگنجد بر آن مىافزايد: ... و يزيدهم من فضله .... «36»
و چه تأسفآور است كه انسان خردمند آزاده، چشم از چنين تجارتى بربندد و بر غير آن روى آورد و از آن بدتر كه متاع هستى خود را به هيچ بفروشد. «37»
حضرت على عليه السّلام مىفرمايد: «بدانيد كه براى سرمايه هستى شما بهايى غير از بهشت نيست آن را به غير اين بها نفروشيد»:
«انّه ليس لأنفسكم ثمن الّا الجنّة فلا تبيعوها الّا بها». «38»
16- انفاق نكردن و در گمراهى به سر بردن
قرآن مىفرمايد: و إذا قيل لهم انفقوا ممّا رزقكم اللّه قال الّذين كفروا للّذين أمنوا أنطعم من لو يشاء اللّه اطعمه ان انتم الّا فى ضلال مبين. «39»
يعنى: «هنگامى كه به آنها گفته مىشود از آنچه خدا به شما روزى داده انفاق كنيد، كافران به منافقان گويند: آيا ما بر كسى اطعام كنيم كه اگر خدا مىخواست او را اطعام مىكرد (پس خواسته خداست كه او گرسنه باشد) شما فقط در گمراهى آشكاريد».
اين همان منطق بسيار عوامانهاى است كه در هرعصر و زمان از ناحيه افراد خودخواه و بخيل مطرح مىشود كه مىگويند: اگر فلانى فقير است لا بد كارى كرده كه خدا مىخواهد فقير بماند.
و اگر ما غنى هستيم لا بد عمل و كارى انجام دادهايم كه مشمول لطف خدا شديم، غافل از اينكه جهان ميدان آزمايش است، خداوند يكى را با غنا و ثروت آزمايش مىكند و ديگرى را با فقر و تنگدستى. خلاصه چنين طرز تفكّر جز گمراهى و ضلالت چيزى بيش نيست.
17- تشويق به انفاق
قرآن مىفرمايد: مّن ذا الّذين يقرض اللّه قرضا حسنا فيضاعفة له و له أجر كريم. «40»
يعنى: «كيست كه به خدا وام نيكو دهد و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند تا خداوند آن را براى او چندين برابر كند و براى او اجر فراوان و پر ارزشى است».
با تعبير به: إنّ اللّه أشترى من المؤمنين أنفسهم و أموالهم ... «41» راستى تعبير جالب و عجيبى است، خداوندى كه بخشنده تمام نعمتهاست و همه ذرّات وجود ما لحظهبهلحظه از درياى بىپايان و فيض او بهره مىگيرد و مملوك اوست. ما را صاحبان اموال شمرده و در مقام وام گرفتن از ما برآمده و چندين برابر و گاه هزار برابر به آن اضافه مىكند، يا اينكه جان و مال را از انسان مىخرد مگر او چه چيز را ندارد و مالك نيست كه بخواهد با انفاق ما مالك شود و يا ما انسانها چه داريم كه بخواهيم به او بدهيم؟
18- اعتدال در انفاق
قرآن كريم يكى از ويژگيهاى بندگان مؤمن را اعتدال و ميانهروى در انفاق مىداند و مىفرمايد: و الّذين اذا أنفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما. «42»
يعنى: «آنها كسانى هستند كه هرگاه انفاق مىكنند نه اسراف مىكنند و نه سختگيرى بلكه در ميان اين دو حدّ اعتدال دارند (يعنى بندگان خاص خدا هميشه از افراط و تفريط به دور هستند مخصوصا در مسئله انفاق كه به آن اشاره نموده است)».
جالب توجه اينكه: آيه، اصل انفاق كردن را مسلّم گرفته چراكه انفاق يكى از وظايف حتمى هرانسانى است لذا سخن را روى كيفيت مىبرد. انفاقى عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگيرى، نه آنچنان بذل و بخشش مىكنند كه زن و فرزندانشان گرسنه بمانند و نه آنچنان سختگير هستند كه ديگران از مواهب آنها بهره نگيرند.
«اسراف» به اين معنا است كه بيش از حدّ و در غيرحق و بيجا مصرف گردد. و «اقتار» به اين معناست كه كمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.
19- انفاق در حدّ استطاعت
از قرآن كريم استفاده مىشود هرشخصى موظف به انفاق است، منتها هر كس هرچه را مقدور اوست به بيش از آن مكلّف نيست، اگر از امكانات بيشترى بهرهمند است، بيشتر انفاق كند و اگر در مضيقه اقتصادى قرار گرفته، به مقدار كم انفاق كند قرآن در وصف متقين مىفرمايد: الّذين ينفقون فى السّرّاء و الضّرّاء .... «43»
يعنى: «متقين كسانى هستند كه در حال وسعت و پريشانى انفاق مىكنند».
در جاى ديگر مىفرمايد: لينفق ذو سعة من سعته و من قدر عليه رزقه فلينفق ممّا اتاه اللّه لا يكلّف اللّه نفسا الّا ما اتيها .... «44»
يعنى: «آنها كه امكانات گستردهاى دارند بايد از امكانات وسيع خود انفاق كنند و آنها كه تنگدست هستند از آنچه خدا به آنها داده انفاق نمايند، خداوند هيچكس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمىكند».
20- انفاق كفّار و حسرت در قيامت
قرآن مىفرمايد: كفار كه انفاق مىكنند انگيزه آنها بازداشتن مردم از راه خداست. چون آنها اعتقاد به قيامت ندارند تا بر محور اداى وظيفه و احساس مسئوليت انفاق كنند فقط منظور از انفاق آنها جلوگيرى از پيشرفت اسلام و مسلمانهاست لذا اين عمل شوم آنها در قيامت براى آنها حسرت و تأسّف خواهد بود. و سرانجام به جهنم مىروند.
انّ الّذين كفروا ينفقون اموالهم ليصدّوا عن سبيل اللّه فسينفقونها ثمّ تكون عليهم حسرة ثمّ يغلبون و الّذين كفروا الى جهنّم يحشرون. «45»
يعنى: «آنها كه كافر شدند، اموالشان را براى بازداشتن مردم از راه خدا انفاق مىكنند اما در قيامت مايه حسرتشان خواهد شد، پس شكست خواهند خورد (و در قيامت) اين كفار همگى به سوى دوزخ مىروند».
در تفاسير آمده كه آيه فوق در مورد جنگ بدر و كمكهاى مالى مردم مكه نازل شده؛ زيرا هنگامى كه مشركان مكه به وسيله قاصد ابو سفيان، از جريان آگاه شدند، اموال فراوانى جمعوجور كردند تا به جنگجويان خود كمك كنند. اما سرانجام در جنگ بدر شكست خوردند و كشته شدند و به سوى آتش دوزخ شتافتند و آنچه را در اين راه مصرف و انفاق كرده بودند، مايه اندوه و حسرتشان شد.
21- مردان و زنان انفاقگر
گاهى بعضى چنين تصور مىكنند كه اسلام كفّه سنگين شخصيّت را براى مردان قرار داده و زنان در برنامه اسلام چندان جايى ندارند و شايد منشأ اشتباه آنها پارهاى از تفاوتهاى حقوقى است كه هركدام دليل و فلسفه خاصّى دارد و حال آنكه قرآن زنان را همانند مردان در كمالات انسانى مساوى دانسته و محور ارزش را ايمان و عمل صالح بيان كرده است:
من عمل صالحا من ذكر او انثى و هو مؤمن فلنحييّنه حيوة طيّبة و لنجزينّهم اجرهم باحسن ما كانوا يعملون. «46»
لذا در مسئله انفاق و كمك به ضعفا و مستمندان، زنان را در رديف مردان آورده است: ... و المتصدّقين و المتصدّقات ... «47» مردان و زنان انفاقكننده كه اوصاف برجسته ديگرى را همانند اسلام و ايمان و صداقت و صبر و خشوع و ... را دارند، از مغفرت و رحمت ويژه خداوند در قيامت بهرهمند مىشوند و در اين جهت تفاوتى بين زن و مرد نيست.
22- انفاق، طريق رسيدگى به رستگارى
اگر در اذان و اقامه آمده است كه بشتابيد به سوى رستگارى و فلاح:
«حىّ على الفلاح»
، راه رسيدن به رستگارى را بيان مىكند كه عبارت از «انفاق و ايثار» است:
... و من يوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون .... «48»
يعنى: «هركس حالت شح و بخل شديد خود را نگهدارد (كنايه از اينكه انفاق كند) آنها رستگاران هستند».
و اين مسأله شحّ و بخل شديد در كنار جان انسان، يك امر ثابت و حاضر است: ... و أحضرت الأنفس الشّحّ ... «49» و اين بخل به عنوان يك مرض معرفى شده و چون قرآن كتاب شفا و درمان است، راه درمان اين مرض را انفاق دانسته است.
در حديث مىخوانيم امام صادق عليه السّلام از شب تا صبح، طواف خانه خدا را بجا مىآورد و پيوسته مىفرمود:
«اللّهم قنى شحّ نفسى
«50»؛ يعنى: خداوندا! مرا از حرص و بخل مردم نگهدار».
يكى از يارانش عرض كرد فدايت شوم! امشب نشنيدم غير از اين دعا، دعاى ديگرى كنى، فرمود چه چيز است مهمتر از بخل و حرص درحالىكه خداوند مىفرمايد: ... من يوق شحّ نفسه فاولئك هم المفلحون. «51»
23- انسان از مال خداوند انفاق مىكند نه از مال خود
از قرآن به خوبى استفاده مىشود مالى كه در اختيار انسان هست گرچه انسان مالك محسوب مىشود، اما اين در ارتباط با مردم است و الّا انسان در برابر خداوند مالك مال نيست بلكه امانتدار و خليفه اوست ... و أنفقوا ممّا جعلكم مستخلفين فيه ... «52» و وقتى قرآن دستور مىدهد كه انفاق كنيد مىفرمايد: از مال خداوند كه به شما عطا و رحمت نموده انفاق كنيد: ... و أتوهم مّن مال اللّه الّذى أتاكم ... «53» يعنى شما هيچكارهايد فقط امانتنگهدار او مىباشيد و وقتى از دنيا رفتيد خداوند اموال شما را به ارث مىبرد. بنابراين، در ابتدا و انتها، مالك اموال خداوند است. و انسان چند روزى در اين دنيا از اموال و امكانات مادى به رسم امانت بهره مىبرد و هيچ دليلى ندارد كه به بندگان خدا انفاق نكند.
24- آيا انفاق، غنيمت است يا غرامت؟
از نظر قرآن كريم مؤمنين كه انفاق مىكنند آن را يك نوع غنيمت مىشمارند چون مىدانند انفاق فورا جايش پر مىشود، اما كفار و منافقين انفاق را غرامت و خسارت مىپندارند بخاطر اينكه ايمان به غيب ندارند و علاوه، هرگاه انفاق كنند از روى بىميلى و كراهت انفاق مىكنند: ... و لا ينفقون الّا و هم كارهون. «54»
و من الأعراب من يتّخذ ما ينفق مغرما .... «55»
يعنى: «بعضى از اعراب و باديهنشينان هستند كه انفاق را غرامت محسوب مىدارند ...».
در مقابل آن مىفرمايد: و من الاعراب من يؤمن باللّه و اليوم الآخر و يتّخذ ما ينفق قربات عند اللّه و صلوات الرّسول ألا انّها قربة لهم .... «56»
يعنى: «گروهى ديگر از اعراب هستند كه ايمان به خدا و قيامت دارند و آنچه را انفاق مىكنند مايه تقرب نزد خدا و دعاهاى پيامبر مىدانند، آگاه باشيد تاينها مايه تقرب آنهاست».
25- اولويّتها در انفاق
در قرآن كريم گرچه مدح و ستايش فراوان از انفاق شده، اما گروهى در بهرهبردارى از انفاق و اطعام انسان مقدم هستند و از اوليت خاصى برخوردارند و آنها عبارتند: 1- پدر و مادر انسان 2- اقوام و خويشاوندان 3- يتيمان 4- مساكين و مستمندان 5- ابن سبيل (كسى كه در مسافرت مخارج خود را ندارد تا به منزلش برسد).
يسئلونك ما ذا ينفقون قل ما انفقتم من خير فللوالدين و الاقربين و اليتامى و المساكين و ابن السّبيل و ما تفعلوا من خير فانّ اللّه به عليم. «57»
يعنى: « (اى پيامبر!) از تو سؤال مىكنند چه چيز انفاق كنند، بگو هرخيرى و نيكى (و سرمايه سودمند مادى و معنوى) كه انفاق مىكنيد براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و درماندگان در راه (ابن سبيل) بايد باشد و هركار خيرى مىكنيد خدا از آن آگاه است (و لازم نيست به اين و آن اطلاع دهيد و تظاهر و ريا كنيد)».
26- انفاق از مال موردعلاقه و رسيدن به مقام ابرار
قرآن مىفرمايد: لن تنالوا البرّ حتّى تنفقوا ممّا تحبّون .... 58»
يعنى: «هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمىرسيد مگر اينكه از آنچه دوست مىداريد (در راه خدا) انفاق كنيد».
رسيدن به مقام ابرار و نيكوكاران شرايط زيادى دارد يكى از آنها انفاق كردن از اموالى است كه مورد علاقه انسان است؛ زيرا عشق و علاقه واقعى، خدا و احترام به اصول انسانيت و اخلاق، آنگاه روشن مىشود كه انسان بر سر دو راهى قرار مىگيرد؛ در يك طرف مال و ثروت كه مورد علاقه شديد اوست و در طرف مقابل خدا و حقيقت و عواطف انسانيت و نيكوكارى، اگر از اولى بخاطر دومى صرفنظر كرد، معلوم مىشود كه در عشق و علاقه به خداوند صادق است و الّا خير و اين مقياسى است براى سنجيدن ايمان و شخصيّت افراد.
27- كم شمردن انفاق
از نظر قرآن، انسان بايد هميشه اعمال خويش را كم و كوچك بشمارد و دايم خود را در سرحدّ قصور و تقصير بداند و عبادتهاى خود را يك نوع توفيق بزرگ الهى بداند. قرآن مىفرمايد: و لا تمنن تستكثر «59» يعنى: «منّت نگذار و فزونى مطلب».
بديهى است كه منّت گذاشتن، ارزش عمل را از بين مىبرد، خصوصا در خدمات مالى و كمكهاى مادى كه انسان به مستمندان مىكند بايد اين كار و عمل خويش را كوچك و ناچيز بشمارد و هيچگونه توقع و انتظارى نداشته باشد. در ذيل آيه شريفه روايتى است كه امام عليه السّلام مىفرمايد:
«لا تعط تلتمس اكثر منها»
«60»؛ يعنى چيزى را به ديگرى عطا مكن كه انتظار بيشتر از آن را داشته باشى».
28- وسوسه شيطان در انفاق
اصولا شيطان هميشه در برابر كار خير و نيك وسوسه مىكند، مخصوصا جايى كه مسأله بذل جان يا مال مطرح باشد كه چرا اين كار را مىكنى، شايد فردا خودت تهيدست و درمانده شدى يا اينكه فردا چه كسى به تو كمك مىكند و تو در آينده پيرى دارى، كورى دارى و امثال ذلك، لذا قرآن كريم مىفرمايد:
الشّيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء و اللّه يعدكم مغفرة منه فضلا و اللّه واسع عليم. «61»
يعنى: «شيطان شما را (به هنگام انفاق) وعده فقر و تهيدستى مىدهد و به فحشا و زشتيها دعوت مىكند، ولى خداوند به شما وعده آمرزش و فزونى مىدهد خداوند قدرتش وسيع و (به هرچيز) دانا است».
ضمنا از آيه استفاده مىشود كه يك نوع ارتباط ميان ترك نمودن انفاق و فحشا وجود دارد؛ زيرا سرچشمه بسيارى از گناهان و بىعفتيها و خودفروشيها فقر و تهيدستى است.
29- اخلاص و علوّ همت در انفاق
قرآن كريم گرچه از انفاق و ايثار مدح و تمجيد به عمل آورده اما ارزش و معيار پذيرفتن در نزد خداوند را منحصر به انفاقى مىداند كه از روى اخلاص و پرهيزكارى صورت بگيرد و انسان انفاقكننده نهايت درجه بلندهمتى و بلند نظرى را ابراز بدارد و آنچه را كه به آن شديدا علاقهمند است انفاق كند، لذا در وصف اهل بيت عليهم السّلام مىفرمايد اينها از اين خصيصه برجسته برخوردار بودند، آنجا كه مىفرمايد: «با توجه به اينكه خود ميل و علاقه به غدا داشتند معذلك به مسكين و يتيم و اسير دادند و گفتند ما اين كار را فقط براى رضاى خدا مىكنيم نه پاداشى از شما مىخواهيم و نه تشكرى».
و يطعمون الطّعام على حبّه مسكينا و يتيما و أسيرا* انّما نطعمكم لوجه اللّه لا نريد منكم جزاء و لا شكورا. «62»
30- خداوند از انفاق انسان بىنياز است
قرآن مىفرمايد: ها انتم هؤلاء تدعون لتنفقوا فى سبيل اللّه فمنكم من يبخل و من يبخل فانّما يبخل عن نفسيه و اللّه الغنىّ و انتم الفقراء .... «63»
يعنى: «آرى شما همان جمعيتى هستيد كه دعوت براى انفاق مىشويد در راه خدا و بعضى از شما بخل مىورزند و هركس بخل كند به خود بخل ورزيده و خداوند بىنياز است و شما همه نيازمند هستيد».
بسيار روشن است كه خداوند هم از انفاق انسان بىنياز است و هم از اطاعت بندگان، اين مردم هستند كه در دنيا و آخرت به لطف و مرحمت او نيازمند و محتاجند.
اصولا موجودات امكانيه و ما سوى اللّه سرتاپا فقير و نيازمندند و غنى بالذات تنها خداست و لحظهبهلحظه انسانها از فيض وجود او مدد مىگيرند، اگر يك لحظه از انسانها قطع فيض كند، هستى همه بر باد مىرود و قالبها از هم فرومىباشند.
31- عشق به انفاق
با توجه به معناى وسيع و گسترده انفاق كه شامل مال و جان مىشود و اينكه مهمترين انفاق در اسلام بذل جان و جهاد در راه خداست، قرآن مىفرمايد: عدهاى خدمت پيامبر گرامى اسلام مىرسيدند و آنچنان عشق و علاقه به انفاق جان و جهاد در راه خداوند داشتند از اينكه امكانات فراهم نبود، پيامبر آنها را به جبهه جنگ اعزام كند، محزون و غمناك برمىگشتند و با چشم گريان و اشكبار، حسرت مىخوردند كه چرا نمىتوانند انفاق كنند: ... تولّوا و اعينهم تفيض من الدّمع حزنا ألّا يجدوا ما ينفقون. «64»
32- كتمان در انفاق
اصولا در انفاق مستحبى لازم است انسان مخفيانه و به صورت پنهانى كمك به ديگران كند؛ چون هم به اخلاص و تقوا نزديكتر است و هم شخصيّت طرف و احترام و عزت او حفظ و رعايت شده است، لذا قرآن كريم مىفرمايد:
ان تبدوا الصّدقات فنعمّا هى و إن تخفوها تؤتوها الفقراء فهو خير لكم .... «65»
يعنى: «اگر صدقات (زكات واجب) را اظهار كنيد خوب است و اگر مخفيانه عطا كنيد و به فقرا بدهيد براى شما اين كار بهتر است».
امام صادق عليه السّلام مىفرمايد:
«الزكوة المفروضة تخرج علانية و غير الزكوة ان دفعه سرا فهو افضل». «66»
يعنى: «زكات واجب را به طور آشكار از مال جدا كنيد، اما انفاقهاى مستحبى اگر مكتوم و پنهان باشد بهتر است».
33- انفاق از اموال مورد نياز
انفاق در صورتى از ارزش برخوردار است و نزد خداوند محبوبتر است كه انسان از آن اشياء مورد نياز خودش به ديگران انفاق كند، در اين زمينه قرآن كريم عمل پسنديده و ايثارگرانه انصار را كه خدمت بزرگى به مهاجرين نمودند مىستايد و از روح بلند و بزرگوارى آنها تمجيد و توصيف مىكند و مىفرمايد آنها چنان هستند كه هرمسلمانى را كه به سوى آنها هجرت كند، دوست دارند:
... يحبون من هاجر إليهم ... «67» و در اين زمينه ميان مسلمانان از نظر آنها تفاوتى نيست بلكه مهم نزد آنان ايمان و هجرت است.
ديگر اينكه: آنها در درون سينههاى خود نيازى نسبت به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمىكنند: ... و لا يجدون فى صدورهم حاجة ممّا أوتوا ... «68» نه چشمداشتى به غنائمى كه به آنها داده شده است دارند و نه نسبت به آنها حسد مىورزند و نه حتى در درون دل، احساس نياز به آنچه به آنها داده شده مىكنند و اصلا اين امور در خيال آنها نمىگذرد.
در مرحله سوم مىافزايد: آنها مهاجران را بر خود مقدم مىدارند، هرچند خود شديدا فقير و نيازمند باشند: ... و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة ... «69» و به اين ترتيب محبت و بلندنظرى و ايثار، سه ويژگى پرافتخار آنهاست.
34- انفاق از اوصاف مؤمنين، متقين و اولوا الالباب
قرآن كريم در آيات مختلف «انفاق» را از صفات برجسته اهل ايمان و تقوا و صاحبان خرد و عقل مىشمارد و بيان مىكند: ... هدى للمتّقين ... و ممّا رزقناهم ينفقون. «70»
يعنى: « (قرآن كريم) مايه هدايت پرهيزگاران است ... و مؤمنين كسانى هستند كه از تمام نعمتها و مواهبى كه به آنها روزى دادهايم، انفاق مىكنند».
إنّما المؤمنون الّذين اذا ذكر اللّه وجلت قلوبهم ... و ممّا رزقناهم ينفقون. «71»
يعنى: «مؤمنان، تنها كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهايشان ترسان مىگردد ... و از آنچه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند».
... إنّما يتذكّر اولوا الالباب ... و أنفقوا ممّا رزقناهم سرّا و علانية .... «72»
يعنى: «تنها صاحبان انديشه متذكّر مىشوند ... و مؤمنان كسانى هستند كه از آنچه به آنان روزى دادهايم، در نهان و آشكار، انفاق مىكنند».
روشن است كه انسان مؤمن و معتقد، انفاق مىكند چرا كه براى عمل خويش در قيامت اجر و ثوابى قائل است و انسان پرهيزكار و متقى انفاق مىكند چرا كه انفاق در راه خدا باعث نجات از مهالك و مفاسد دنيا و آخرت است. و انسان خردمند و عاقل انفاق مىكند. چرا كه مىداند عمل او ضايع نمىشود و از مواهب الهى همه بايد استفاده كنند و اين مال كه نزد اوست چيزى جز آزمايش و امتحان براى او نيست.
35- انفاق يكى از طرق برقرارى عدالت اجتماعى
يكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره انسان دچار آن بوده و هماكنون با تمام پيشرفتهاى صنعتى و مادى كه نصيب بشر شده نيز با آن مواجه است، بىعدالتى اجتماعى مىباشد؛ به اين معنا كه فقر و بيچارگى و تهيدستى در يك طرف و تراكم اموال در طرف ديگر قرار گيرد، عدهاى آنقدر ثروت بيندوزند كه حساب اموالشان را نتوانند داشته باشند و عدهاى ديگر از فقر و تهيدستى رنج برند به طورى كه تهيه لوازم ضرورى زندگى از قبيل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نباشدو
قرآن كريم در اين زمينه تنها راه نجات براى برطرف نمودن اين مشكل را مسأله «انفاق» مىداند كه به بيانات و تعبيرات مختلفى انسانهاى متموّل و ثروتمند را توصيه به تعاون و امداد و كمكرسانى به ضعفا و مستمندان نموده است.
36- ترك انفاق بخاطر انكار قيامت
قرآن كريم، گاهى ترك انفاق را از آثار انكار قيامت مىداند، مىفرمايد اينكه بعضى از انفاق و كمكرسانى به ديگران خوددارى مىكنند بخاطر اين است كه روز قيامت را تكذيب كردند: أ رأيت الّذى يكذّب بالدّين* فذلك الّذى يدعّ اليتيم* و لا يحض على طعام المسكين ... و يمنعون الماعون. «73»
يعنى: «آيا كسى كه روز جزا را پيوسته انكار مىكند مشاهده كردى؟ او همان كسى است كه يتيم را با خشونت مىراند و ديگران را به اطعام مسكين تشويق نمىكند، پس واى بر نمازگزارانى كه نماز خود را به دست فراموشى مىسپارند، آنها كه ريا مىكنند و ديگران را از ضروريات زندگى منع مىكنند».
در جاى ديگر مىفرمايد: انسان تبهكار كه به جهنم مىرود و او را به زنجير عذاب مىكشند، يكى از عواملش اين است كه هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشويق نمىنمود: و لا يحضّ على طعام المسكين «74».
نكته قابل دقت اين است كه نمىگويد اطعام نمىكرد، مىگويد ديگران را وادار به اطعام نمىنمود، اشاره به اينكه:
اولا: تنها اطعام كردن يك فرد مشكل مستمندان را حل نمىكند، بايد ديگران را نيز دعوت به اين كار خير كرد تا جنبه عمومى پيدا كند.
ثانيا: ممكن است انسان شخصا توانايى بر اطعام نداشته باشد، اما همهكس توانايى بر ترغيب ديگران را دارد.
ثالثا: افراد بخيل چنانند كه نهتنها بذل و بخشش نمىكنند بلكه علاقه به بذل و بخشش ديگران را نيز ندارند.
37- ريا در انفاق، رفاقت و همنشينى با شيطان
قرآن كريم يكى از صفات متكبران خودخواه را ريا در انفاق و تظاهر در كمك به مستمندان مىداند و مىفرمايد: ريا نمودن در انفاق بخاطر اين است كه رفاقت و همنشينى با شيطان دارند و از شيطان درس مىآموزند:
... انّ اللّه لا يحبّ من كان مختالا فخورا* و الّذين ينفقون اموالهم رئاء النّاس و لا يؤمنون باللّه و لا باليوم الاخر و من يكن الشّيطان له قرينا فساء قرينا. «75»
يعنى: «... خداوند كسى را كه متكبر و فخرفروش است دوست ندارد و آنها كسانى هستند كه اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىكنند، و ايمان به خدا و روز بازپسين ندارند؛ (چرا كه شيطان رفيق و همنشين آنهاست) و كسى كه شيطان قرين او باشد، بد همنشينى و قرينى انتخاب كرده است».
اين گروه رياكار، سرنوشينى بهتر از اين نخواهند داشت؛ چون منطق و برنامه آنها همان منطق و برنامه رفيقشان شيطان است كه مىگويد انفاق خالصانه موجب فقر و تهيدستى است الشّيطان يعدكم الفقر .... «76»
38- كارشكنى منافقين در انفاق
قرآن مىفرمايد: هم الّذين يقولون لا تنفقوا على من عند رسول اللّه حتّى ينفضّوا و للّه خزائن السّموات و الأرض و لكنّ المنافقين لا يفقهون. «77»
يعنى: «منافقين كسانى هستند كه مىگويند به افرادى كه نزد رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند (غافل از اينكه) خزائن آسمانها و زمين از آن خداست ولى منافقان نمىفهمند».
تنها منافقان كوردل و از خدا بىخبر نبودند كه در زمان پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله كارشكنى مىكردند و از انفاق مردم جلوگيرى مىنمودند، امروز نيز دولتهاى استعمارى با پندار اينكه خزائن آسمان و زمين را در اختيار دارند مىگويند ملّتهايى را كه در برابر ما تسليم نمىشوند بايد در محاصره اقتصادى قرار داد تا بر سر عقل آيند و تسليم شوند. اين افراد غافل و كوردلان تاريخ كه شيوه آنها ديروز و امروز يكسان بوده و هست، خبر ندارند كه با يك اشاره خداوند، تمام امكانات و ثروتشان بر باد مىرود و عزّت پوشالى آنها دستخوش فنا مىگردد.
39- انگيزهها و نتايج گوناگون انفاق
از نظر قرآن كريم، مردم در مورد انفاق يا انگيزه الهى دارند يا انگيزه مادى و دنيوى. طبعا آن كسى است كه انگيزه الهى دارد انفاق خود را با اخلاص انجام مىدهد و به صورت پنهانى و مخفيانه كمك به ديگران مىنمايد و در نتيجه اين انفاق باعث تقويت ايمان و تثبيت موقعيت و شخصيت روحى او مىشود.
و آن كسى كه انگيزه معنوى و الهى ندارد فقط براى اغراض دنيوى انفاق مىكند، طبعا انفاق خود را به صورت رياكارانه يا همراه با منت و آزار انجام مىدهد و در نتيجه باعث مىشود اين عمل هيچ اثر روحى و معنوى نداشته باشد و در معرض فنا و نيستى قرار بگيرد و به تعبير قرآن هباء منثورا گردد:
مثل الّذين ينفقون أموالهم فى سبيل اللّه كمثل حبّة أنبتت سبع سنابل فى كلّ سنبلة مأة حبّة و اللّه يضاعف لمن يشاء و اللّه واسع عليم. «78»
يعنى: «كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هرخوشه يكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هركس بخواهد (و شايستگى داشته باشد) دو يا چند برابر مىكند و خداوند از نظر قدرت و رحمت) وسيع و (به همهچيز) داناست».
مثل ما ينفقون فى هذه الحيوة الدّنيا كمثل ريح فيها صرّ اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلكته و ما ظلمهم اللّه و لكن انفسهم يظلمون. «79»
يعنى: «آنچه آنها (كفار) در اين زندگى پست دنيوى انفاق مىكنند همانند باد سوزانى است كه به زراعت قومى كه بر خود ستم كردهاند (و در غير وقت يا محل مناسب كشت نمودهاند) بوزد و آن را نابود سازد، خدا به آنها ستم نكرده بلكه آنها خودشان به خويشتن ستم كردهاند».
الّذين ينفقون أموالهم فى سبيل اللّه ثمّ لا يتبعون ما أنفقوا منّا و لا أذى لهم أجرهم عند ربّهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون. «80»
يعنى: «كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند سپس به دنبال انفافى كه كردهاند منّت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است و نه ترسى دارند و نه غمگين مىشوند».
يا أيّها الّذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمنّ و الأذى كالّذى ينفق ماله رئاء النّاس و لا يؤمن باللّه و اليوم الآخر فمثله كمثل صفوان عليه تراب فأصابه وابل فتركة صلدا لّا يقدرون على شىء ممّا كسبوا و اللّه لا يهدى القوم الكافرين* و مثل الّذين ينفقون اموالهم ابتغاء مرضات اللّه و تثبيتا من أنفسهم كمثل جنّة بربوة أصابها وابل فاتت اكلها ضعفين فإن لّم يصبها وابل فطلّ و اللّه بما تعملون بصير. «81»
يعنى: «اى كسانى كه ايمان آورديد! بخششهاى خود را با منّت و آزار باطل نسازيد همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مىكند و ايمان به خدا و روز رستاخيز نمىآورد. و (كار او) همچون قطعهسنگى است كه بر آن (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن فشانده شود) و باران درشت بر آن برسد (و همه خاكها و بذرها را بشويد) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند و آنها از كارى كه انجام دادهاند چيزى به دست نمىآورند و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمىكند و كار كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا و تثبيت (ملكات انسانى) در روح خود انفاق مىكنند همچون باغى است كه در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشت به آن برسد. (و از هواى آزاد و نور آفتاب به حد كافى بهره بگيرد) و ميوه خود را دوچندان دهد و اگر باران درشتى بر آن نبايد بارانهاى ريز و شبنم بر آن مىبارند (و لذا هميشه شاداب و با طراوت است) و خداوند به آنچه انجام مىدهد بيناست».
40- مقدار اضافى را بايد انفاق نمود
نظر قرآن كريم بر اين است كه انسانها آن مقدار زيادى را به مستمندان و ضعفا انفاق كنند؛ چون اين امولى كه در اختيار انسان است اگر به مقدار نياز و حاجت خود انسان و اهل و عيال اوست كه مسؤول است حفظ و نگهدارى كند و اگر زايد بر نياز است چرا نگه مىدارد و مگر از آن مقدار زيادى چه چيز عايد و بهره انسان مىگردد: ... يسئلونك ما ذا ينفقون قل العفو ... «82».
يعنى: «از تو سؤال مىكنند چه چيز را انفاق كنند، بگو ما زاد نيازمندى خود را انفاق كنيد».
امام پنجم عليه السّلام مىفرمايد:
«العفو ما فضل عن قوت السنة
«83»؛ يعنى: عفو چيزى است كه از هر سر سال اضافه بماند».
پی نوشت:
(1)- سوره سبأ، آيه 39
(2)- سوره حديد، آيه 7
(3)- سوره بقره، آيه 3
(4)- تفسير الميزان، ج 1، ص 45
(5)- تفسير صافى، ج 1، ص 59
(6)- سوره بلد، آيه 11- 16
(7)- تفسير الميزان، ج 20، ص 424
(8)- سوره ليل، آيه 18- 21
(9)- سوره ليل، آيه 5- 7
(10)- سوره مائده، آيه 27
(11)- مجمع البيان، ج 10، ص 501
(12)- سوره بقره، آيه 273
(13)- سوره حديد، آيه 10
(14)- سوره بقره، آيه 195
(15)- سوره توبه، آيه 92
(16)- نهج البلاغه صبحى صالح، كلمات قصار، ش 146
(17)- سوره بقره، آيه 267
(18)- سوره نحل، آيه 62
(19)- سوره سبأ، آيه 39
(20)- سوره ابراهيم، آيه 7
(21)- تفسير برهان، ج 3، ص 353
(22)- نهج البلاغه، حكمت 138
(23)- بحار، ج 96، ص 117
(24)- سوره حديد، آيه 10
(25)- سوره منافقون، آيه 7
(26)- سوره منافقون، آيه 10
(27)- سوره بقره، آيه 274
(28)- سوره بقره، آيه 265
(29)- سوره بقره، آيه 262
(30)- سوره بقره، آيه 272
(31)- سوره فاطر، آيه 29
(32)- مثل آيه اول از سوره صف و سوره توبه، آيه 111 و سوره بقره، 207 و نساء، 74
(33)- دعاى سحرهاى ماه رمضان، دعاى هفتم
(34)- سوره زلزال، آيه 7
(35)- سوره بقره، آيه 261
(36)- سوره فاطر، آيه 30
(37)- تفسير نمونه، ج 18، ص 255
(38)- نهج البلاغه فيض، كلمات قصار، 448
(39)- سوره يس، آيه 47
(40)- سوره حديد، آيه 11
(41)- سوره توبه، آيه 111
(42)- سوره فرقان، آيه 67
(43)- سوره آل عمران، آيه 134
(44)- سوره طلاق، آيه 7
(45)- سوره انفاق، آيه 36
(46)- سوره نحل، آيه 97
(47)- سوره احزاب، آيه 35
(48)- سوره حشر، آيه 9
(49)- سوره نساء، آيه 128
(50)- نور الثقلين، ج 5، ص 346
(51)- سوره تغابن، آيه 16
(52)- سوره حديد، آيه 7
(53)- سوره نور، آيه 33
(54)- سوره توبه، آيه 54
(55)- سوره توبه، آيه 98- 99
(56)- سوره توبه، آيه 98- 99
(57)- سوره بقره، آيه 215
(58)- سوره آل عمران، آيه 92
(59)- سوره مدثر، آيه 6
(60)- نور الثقلين، ج 5، ص 454
(61)- سوره بقره، آيه 268
(62)- سوره انسان، آيه 8- 9
(63)- سوره محمد، آيه 38
(64)- سوره توبه، آيه 92
(65)- سوره بقره، آيه 271
(66)- مجمع البيان، ج 2، ص 662، ذيل آيه شريفه: «ان تبدوا الصدقات ...».
(67)- سوره حشر، آيه 9
(68)- سوره حشر، آيه 9
(69)- سوره حشر، آيه 9
(70)- سوره بقره، آيه 3
(71)- سوره انفال، آيه 2- 3
(72)- سوره رعد، آيه 19 و 22
(73)- سوره ماعون، آيه 1- 7
(74)- سوره حاقه، آيه 34
(75)- سوره نساء، آيه 36 و 38
(76)- سوره بقره، آيه 268
(77)- سوره منافقون، آيه 7
(78)- سوره بقره، آيه 261
(79)- سوره آل عمران، آيه 117
(80)- سوره بقره، آيه 262
(81)- سوره بقره، آيه 264- 265
(82)- سوره بقره، آيه 219
(83)- مجمع البيان، ج 2، ص 558
منابع:
اکبر دهقان،زكات در اسلام، ص: 81