خمس در اصطلاح فقها

۰۸ مرداد ۱۳۹۹ 0
خمس در اصطلاح فقها
شهید اول: «وهو حق یثبت فی الغنائم لبنی هاشم بالاصالة عوضاً عن الزکاة؛ خمس حقی در غنایم است که برای بنی هاشم بالاصاله به جای زکات ثابت است.»[1]
میرزای قمی: «وهوحق مالی یثبت لبنی هاشم بالاصالة عوض الزکاة؛ مالی برای بنی هاشم است که بالاصاله، به جای زکات ثابت است.»[2]
صاحب مدارک الاحکام: «الخمس حق مالی ثبت لبنی هاشم بالاصل عوض الزکاة وهو ثابت بالکتاب والسنة والاجماع؛ خمس حق مالی است که برای بنی هاشم عوض از زکات ثابت می باشد و وجوب خمس از کتاب و سنت و اجماع ثابت است.»[3]
صاحب عروة الوثقی: «وهو من الفرائض وقد جعلها الله تعالی لمحمد وذریته عوضاً عن الزکاة اکراماً لهم؛ خمس یکی از فرایضی است که خداوند متعال برای رسول خدا(ص) و ذریه اش به جای زکات و برای اکرام آنان واجب قرار داده است.»[4]
مرتضی حایری: «وهو من الفرائض وقدجعلها الله تعالی لمحمد وذریته وآله اذا کانوا منسوبین الی هاشم من طرف الاباء؛ خمس یکی از واجباتی است که خداوند متعال برای حضرت محمد(ص)، ذریه و اهل بیت(ع) آن حضرت که از طرف پدر منسوب به بنی هاشم باشند، قرار داده است.»[5]
صاحب جواهر الکلام: «وهو حق مالی فرضه الله مالک الملک بالاصالة علی عباده فی مال مخصوص له ولبنی هاشم عوض اکرامه ایاهم بمنع الصدقة والاوساخ منهم؛ خمس حق مالی است که خداوند مالک الملک بالاصاله در مال مخصوصی برای خود و برای احترام به بنی هاشم، در عوض زکاتی که اوساخ دستان مردم است، بر بندگان خود واجب قرار داده است.»[6]
امام خمینی(ره): «وهوالذی جعله الله لمحمد وذریته کثرالله نسلهم المبارک عوضاًعن الزکاة التی اوساخ ایدی الناس اکراماً لهم؛ خمس آن است که خداوند تعالی، برای حضرت محمد(ص) و ذریه آن حضرت، که خداوند نسل مبارکشان را زیاد کند، عوض از زکات که اوساخ دست مردم است، واجب قرار داده است.»[7]

از مجموعه تعریفهای فقها نکات زیر به دست می آید:
  • خمس یکی از واجبات مسلّم و ضروریات دین، مانند نماز و روزه است.
  •  خمس برای بنی هاشم حق مالی است به احترام آنها به جای زکات داده می شود.
  •  خمس فقط به فرزندان بنی هاشم داده می شود.
  • خمس واجبی است که از قرآن، سنت و از اجماع ثابت است.
بنابراین، خمس عبارت است از ادای یک پنجم بعضی از اموالی که زاید بر مخارج زندگانی باشد، به مستحقان خاص آن.[8]

پی نوشت :

1. شهید اول، محمدبن مکی، الدروس الشرعیة، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1412، ج1، ص258.
2. میرزاابوالقاسم قمی، غنایم الایام، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1417، ج4، ص279.
3. سیدمحمدعلی، مدارک الاحکام، قم، مؤسسه آل البیت، 1410، ج5، ص359.
4. محمدکاظم یزدی، عروة الوثقی، بیروت، مؤسسه اعلمی، چ دوم، 1409، ج2، ص366.
5. مرتضی حایری، الخمس، قم، مؤسسه اسلامی، 1418، ص11.
6. محمدحسین نجفی، جواهر الکلام، بیروت، دارالاحیا التراث العربی، 1981م، چ هفتم، ج16، ص2.
7. امام خمینی، تحریر الوسیلة، قم، دار الکتب العلمیة، 1409، ج1، ص351.
8. محمد خزائلی، احکام قرآن، سازمان انتشارات جاویدان، 1361ش، ص455.
پایگاه حوزه