سوالات زکات:‌ شیوه های پرداخت زکات از نظر امام علی (ع)

۲۵ مرداد ۱۳۹۹ 0
  • شیوه های پرداخت زکات چیست؟

حضرت على (عليه السلام ) در نامه بيست و پنجم نهج البلاغه دستوراتى به دست اندركاران دريافت زكات مى دهد كه چون آن دستورات امروز براى همه كسانى كه از طرف دولت اسلامى براى انجام ماموريتى به سراغ مردم مى روند است ، آن نامه را نقل و ترجمه مى كنم : 1- انگيزه تو براى گرفتن زكات ، تقواى خداوند يكتا باشد (نه رياست ، نه امرار معاش و..) انطلق على تقوى الله وحده .... 2- هيچ مسلمانى را مترسان (فكر نكن كه چون مامور حكومت هستى بايد مردم از تو حساب ببرند و تو متكبرانه و با ژست بر آنان وارد شوى ). لا ترو عن مسلما 3- در صورت كراهت مردم ، حق ندارى وارد زمين و مزرعه و باغ آنان شوى : لا تجتازن عليه كارها. 4- بيش از حق خدا (زكات ) نگير: لا تاخذن منه اكثر من حق الله . 5- هر گاه بر قبيله اى وارد شدى ، به منزل مردم نرو بلكه كنار چشمه و چاه و قنات آبى فرود آى . انزل على ماهم من غير ان تخالط البياتهم . (مهمان شدن كارمندان آفاتى دارد، از جمله ممكن است به خاطر پذيرايى ، قلب كارمند جذب صاحبخانه شود و در گرفتن حق خدا از او سهل انگارى كند و ممكن است مردم ميزبان را واسطه قرار دهند تا مامور كمتر بگيرد، يا ممكن است ميزبان در قبيله خود افتخار و از ميزبانى خود سوء استفاده كند.) 6- با آرامش و وقار بر مردم وارد شو. (بوق و كاروان و اسكورت و هيئت همراه لازم نيست ) ثم امض اليهم بالسكينة والوقار. 7- تو بر مردم وارد شو و بر آنان سلام كن ، (نه انتظار سلام از مردم داشته باش و نه اتظار اينكه مردم گرد تو جمع شوند) تقوم بينهم فتسلم عليهم . 8- از احترام به مردم فروگذار مكن . و لا تخرج بالتحيه حركت به سوى مردم و گفتگو با مردم همراه با تانى باشد (نه دست پاچگى ) ثم امض ‍ اليهم بالكسينة ثم تقول (1) 9- در گرفتن زكات ، خدا محورى را فراموش مكن و به مردم بگو: شما بنده خدا هستيد (عباد الله ) و من فرستاده و مامور خدا هستم (ارسلنى اليكم ولى الله ) و سهمى كه مى دهيد حق خداست (لا خذ منكم حق الله ) 10- در گرفتن زكات از مردم پيش داورى نكن ، بلكه از خود مردم سوال كن كه آيا در مال شما حق الهى هست يا نه ؟ اگر هست ، حق خدا را به ولى خدا بدهيد فهل لله فى اموالكم من حق فتودوه الى وليه 11- به مردم اعتماد كن و اگر كسى گفت حق الهى در مال من نيست ، گفتارش را بپذير و دوباره به او مراجعه نكن . (فان قال لا فلا تراجعه ). 12- چون كسى كه زكات مى دهد به تو لطف مى كند (فان انعم لك منعم ) همراه او حركت كن (فانطلق معه ) و در مسير راه او را مترسان ، تهديد مكن ، سخت نگير **من غير ان تخيفه او توعده او تعسفه او ترهقه 13- هر چه از طلا و نقره داد بگير و چانه نزن . (فخذ ما اعطاك ) اگر شتر و گوسفند دارد چون سهم او بيش از سهم زكات است ، بدون اجازه او وارد بر آنها مشو **فان كان له ماشية او ابل فلاتد خلها الا باءذنه فان اكثرها له 14- همين كه وارد شدى و گاوها و گوسفندها و شتران را ديدى ، قيافه نگير و سخت گيرى نكن و صاحبش را مرنجان .** لا تدخل عليها دخول متسلط عليه ... ولا تسوان صاحبها 15- حيوانات را رم نده و آرامش آنها را نگير لا تنفرون تهميمة و لا تفزعنها. 16- در تمام مراحل حال مردم را مراعات كن . گله و دام را دو بخش كن . هر بخش را صاحبش اراده كرد، بر دارد وشما بخش ديگر را انتخات كن . بار دوم بخشى كه سهم تو است به دو قسمت تقسيم كن ، باز هم هر قسمت را كه او خواست بردارد آزاد است و اين بخش كردن را آنقدر تكرار كن تا سهم زكات در آخرين تقسيم تو روشن شود. 17- پشيمانى مردم را در انتخاب بخشى كه برداشته است ، بپذير. فان استقالك فاقله 18- حيوان پير و از كار افتاده ، دست و پا شكسته و عيب دار را مگير (2) لا تاخذن عودا و لا هرمة و لا مسكورة و لا مهلوسة و لا ذات عوار (3) 19- سهم خدا را به كسى بسپار كه به دين و دلسوزى او نسبت به مال مسلمين اطمينان داشته باشى . **و لا تامنن عليها الا من تثق بدينه رافقا بمال المسلمين 20- سهمى كه جمع آورى شده بايد بدست ولى مسلمين برسد و او آن را ميان فقرا تقسيم كند و كسى كه حيوانات زكاتى نزد ما مى آورد، بايد شخصى مهربان و درستكار باشد، درشتى نكند، آنها را به سختى نراند، خسته نكند **لا توكل بها الا ناصحا شفيقا امينا حفيظا غير معنف و لا مجحف و لا ملعب و لا متعب 21- شترى كه به عنوان زكات گرفته مى شود از بچه اش جدا نشود. (لا يحول بين ناقة و بين فصيلها) 22- تمام شير آن را ندوشد و مقدارى از شير براى بچه اش در پستان باقى بگذارد. (و لا يمصر لبنها فيضر ذلك بولدها) 23- با سوار شدن بر حيواناتى كه به عنوان زكات گرفته شده اند، آنها را خسته نكند. (لا يجهدنها ركوبا) 24- در دوشيدن شير و سوار شددن عدالت را ميان شتران مراعات كند، (مبادا يك شتر را يك ساعت سوار شود و يك شتر را دو ساعت ) (و ليعدل بين صواحباتها) 25- اگر حيوانى در مسير راه خسته شد، بايد به او استراحت دهد (و ليرفه على اللاغب )، حيوانى را كه پايش سائيده شده (نقب ) و حيوانى كه به خاطر درد لنگان و كج مى رود (ظالع ) با آرامش براند (و ليستان بالنقب و الظالع )، در مسيرى كه حيوانات زكاتى را مى برد اگر به محل هاى آب رسيد، آنها را وارد كند (وليوردها ما تمر من الغدر)، مسير حيوانات را از جاده هاى سر سبز به مناطق بى گياه تبديل نگند و لا يعدل بها عن نبت الارض الى جواد الطريق )، (جواد منطقه بى علف است )، به حيوانى كه خسته شد استراحت دهد (وليمهلها عند النطاف و الاعشاب ). همه اين دستورات براى آن است كه حيواناتى كه سهم فقرا است فربه و پر مغز (4) نزد ما جمع شود و ما آنها را طبق كتاب خدا و سنت پيامبر تقسيم (صلى الله عليه و آله ) كنيم ، البته مراعات اين دستورات در ماموريتى كه دارى پاداش تو را بزرگتر و رشد معنوى تو را ان شاء الله بيشتر مى نمايد. در اين چند سطر نهج البلاغه ، آوردن اين همه دستور براى انجام يك ماموريت نشان دهنده جامعيت و دقت و لطافت اسلام است . راستى اگر همين يك نامه را براى اهل توحيد بخوانيم ، خدا محورى آن همه را جذب مى كند. اگر براى حقوقدانان و كسانى كه دم از بشر دوستى مى زنند بخوانيم ، همه بايد در برابر اين نامه سجده كنند. اگر براى نويسندگان حقوق حيوانات بخوانيم ، از ادعاهاى خود دست بر مى دارند. زيرا در اين نامه ، هم خداوند محور همه چيز است و هم به مردم در عالى ترين سطح احترام گذاشته شده است و هم حق حيوانات مراعات شده و هم ... اما محوريت خدا در كلماتى از قبيل : تقوى الله ، عباد الله ، ولى الله ، حق الله ، كتاب الله ، سنة رسول الله ، امر الله ، ان شاء الله به چشم مى خورد. اما احترام مردم در اين نامه در جملاتى از قبيل : 1- امنيت مردم در جامعه (لا تروعن مسلما) 2- امنيت مردم در مسكن و باغ و مزرعه (من غير ان تخالط ابياتهم ) 3- رفتن ميان مردم (تقوم بينهم ) 4- سلام بر مردم (فتسلم عليهم ) 5- سوال از مردم (فهل لله فى اموالكم ) 6- اعتماد به مردم (فان قال لا فلا تراجعه ) 7- نرمى با مردم (من غير ان تخيفه ، توعده ، تعسفه ، ترهقه ) 8- آزار ندادن مردم (لا تسون صاحبها) 9- آزاد دادن به مردم (ثم خيره ) 10- عذر پذيرى مردم (فان استقالك فاقله ) 11- اجازه گرفتن از مردم (لا تدخلها الاباذنه ) به چشم مى خورد. در اين نامه مراعات حقوق حيوانات در عالى ترين سطح مطرح است ، مثلا حيوان را نترسان ، تمام شيرش را مدوش ، آن را از فرزندش ‍ جدا مكن ، خسته مكن ، به خسته ها رفاه بده ، در جاده خشكيده حركت مده ، در بهره گيرى عدالت داشته باش و امثال آن ... بعد از نگاهى گذرا كه به نامه 25 نهج البلاغه حضرت على (عليه السلام ) به كارگزاران و دست اندركاران حكومت براى گرفتن زكات داشتيم ، به چند حديث ديگر نيز توجه كنيم : امام صادق (عليه السلام ) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نقل مى كند كه فرمود: در گرفتن زكات خشونت ، قهر، كتك ، سخت گيرى ، تحميل بيش ‍ از طاقت ممنوع است (5) و در حديث ديگر از اينكه مردم را وادار به سوگند كنيم كه زكات داده اند، نهى فرمود. (6) اگر برخورد ما اسلامى باشد (و همان گونه كه در نامه 25 گذشت ) مردم بدانند كه حاكم اسلامى به خاطر وظيفه الهى به سراغ مردم رفته يا افرادى را براى گرفتن زكات اعزام مى كند، انگيزه تقوى و سير كردن فقرا است ، داه و روش كتاب خدا و سنت پيامبر است ، تمام مردم (جز افراد لجوج و مريض ) با آغوش باز اسلام را خواهند پذيرفت . اگر مردم از نحوه جمع آورى و تقسيم آگاه باشند، به پرداخت زكات گرايش ‍ بيشترى خواهند داشت . در زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) زكات در مسجد جمع آورى مى شد و همين كه محل جمع آورى پر مى گشت ، شخص پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) آنها را تقسيم مى فرمود. (7) اگر در شيوه گرفتن زكات به قرآن عمل شود كه گيرنده زكات كه پيامبر اكرم است ، بر پرداخت كننده صلوات و درود مى فرستاد (8) و صلوات او براى آنان آرام بخش بود و سنگينى گذشت از مال را از دوش آنان بر طرف مى كرد و مردم با طيب خاطر زكات خود را خواهند پرداخت . در حديث مى خوانيم : اول كسى كه زكات خود را نزد پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) آورد شخصى به نام ابواوفى بود. حضرت زكات او را گرفت و فرمود: اللهم صل على ابى اوفى و آل ابى اوفى (9) خداوند بر ابى اوفى و خاندان او درود بفرستد. اگر هنگام گرفتن زكات ، دهنده آنرا آزاد بگذاريم كه اگر خواست جنس بدهد و اگر آن را خريدارى كند و قيمت آن را پرداخت نمايد، اين آزادى نيز نوعى تشويق عملى است . (10) توافق عادلانه يكى از مسائلى كه پرداخت زكات را براى مردم آسان تر مى كند، توافق كردن گيرنده با پرداخت كننده است . در حديث مى خوانيم : اگر گيرنده زكات آن حيوانى را كه مشمول زكات است نيافت ، مى تواند با دهنده زكات توافقى عادلانه داشته باشد، يا شتر بزرگترى بردارد و ارزش اضافه آن را به صاحبش ‍ بپردازد و يا حيوان كوچكترى بردارد و صاحبش مبلغى كه ما به التفاوت است همراه شتر به گيرنده زكات رد كند. (11) تسهيلات در زكات گيرى براى تشويق مردم بايد ما به سراغ آنان برويم ، مثلا وسيله حمل و نقل گندم و جو و... را به سرزمين ببريم ، زيرا تهيه وسيله و حمل محصول براى دولت آسان و براى مردم مشكل است . از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدند: آيا ما مردم را جمع كنيم و زكات مالشان را بگيريم يا اينكه ما به سراغ مردم برويم ؟ فرمود: شما به سراغ چشمه هاى آب آنان برويد(12) پی نوشت: 1- كلمه ثم كه به معناى تانى است تكرار شده است . 2- نهج البلاغه از قطب راوندى نقل مى كند كه ظاهر سخن امام است كه اول حيوانات معيوب و پير را از گله جدا كنيم ، بعد حيوانات سالم را دو بخش و هر بخش را باز به دو بخش تقسيم كن تا آنكه در آخرين بخش سهم زكات روشن شود. 3- كلمه عود به معناى پير و كلمه مهلوسه به معناى لاغر و كلمه عوار به معناى معيود. آرى اگر تمام حيوانات هم لاغر و يا پير بودند و يا نقصى داشتند، مانعى ندارد. تحرير الوسيله ، امام خمينى . 4- كلمه نطاف به معناى محل آب و كلمه اعشاب به معناى منطقه علف زار است . 5- جامع الاحاديث ، ج 9: ص 335 6- جامع الاحاديث ، ج 9، ص 101 7- ياتون بصدقاتهم و يضعونها فى المسجد فاذا ملى ء المكان قسمهارسول الله (صلى الله عليه وآله ) جامع الاحاديث ، ج 9، ص 186 8- سوره توبه ، آيه 104 9- جامع الاحاديث ، ج 9، ص 336 10- ان ارادها صاحبها فهو احق بها و ان لم يردها فليبعها جامع الحاديث ، ج 9، ص 333 11- اذا لم يجد السن الذى تجب اخذ مسنا فوقها و رد على صاحب المال فضل ما بينهما او اخذ دونها و صاحب الابل فضل ما بينهما جامع الاحاديث ، ج 9، ص 334 12- جامع الاحاديث ، ج 9، ص 334 منابع: محسن قرائتى،کتاب زكات