خمس از دیدگاه قرآن و روایات
۰۹ مرداد ۱۳۹۹ 0- آیه 41 سوره انفالوَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْءٍ فَأَنَّ للَّهِِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىوَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَالْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
واى مؤمنان بدانيد كه هرچه به شما غنيمت و فائده رسد، خمس آنخاص خدا ورسول و خويشان او و يتيمان و فقيران و در راه سفر ماندگاناست به آنها بدهيد اگر بخدا و به آنچه بر بنده خود )حضرتمحمّدصلى الله عليه وآله( در روز فرقان روزيكه دو سپاه روبرو شدند، خدا نازلفرمود، ايمان آوردهايد و بدانيد كه خدا بر هر چيز قادر و تواناست.
رهنمود از آيات
از آيه فوق شناخت و معرفتهاى ذيل مورد استفاده قرار مى گيرد:
الف: از هر غنيمت خُمس آن بايد اخذ گردد، حال غنيمت چيست؟
در زبان عربى واژه(غنيمة)كه در آيه خمس به آن اشاره شده- به معنى درآمد آسان، بدون زحمت و مشقت((2) و يا )آنچه انسان به دست آورد چه از سوى دشمن و يا جز آن((3) آمده است. و نيز )اغتنام الفرص = غنيمت شمردن فرصتها( گفته مى شود، يعنى: به دست آوردن فرصتها و استفاده كردن از آنها.
سياق آيات قرآن، واژه )غنيمت( را به معنى آنچه مسلمانان درجنگ بدست آورند، به كار گرفته است، و اين امر باعث شده استكه بعضى اين واژه را مخصوص به اين معنى بداند.
ولى اين استفاده دليلى بر اختصاص بودن آن نيست گويا اين كلمهو واژه با اصطلاح )عفو( و )انتقال( كه در آيات زير آمده است همانندى دارد.
خداوند مى فرمايد:
- سوره اعراف، آيه 199خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ
اى رسول( راه عفو(5) و بخشش پيشگير و نيكوكارى امر كن و ازمردم نادان روى برگردان.
- سوره انفال، آيه 1يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ ۖ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ ۖ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[اى پيامبر،] از تو در باره غنايم جنگى مىپرسند. بگو: «غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده [او] دارد. پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد، و اگر ايمان داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.
درآمد حاصله انسان بدون زحمت و مشقّت را انفال مى گويند هرچند اين معنى را زبان شناسان ذكر نمى كنند ولى با به كارگيرى آن واژه توسّط عرف در اين موارد بسيار نزديك است، و از ادلّه شرعيّه نيزچنين برداشت مى شود.
ب: خُمس اساساً حق، و از آن خداوند سبحان است، در اين باره خداوند مى فرمايد:
- آیه 41 سوره انفالوَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْءٍ فَأَنَّ للَّهِِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىوَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَالْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
واى مؤمنان بدانيد كه هرچه به شما غنيمت و فائده رسد، خمس آن خاص خدا ورسول و خويشان او و يتيمان و فقيران و در راه سفر ماندگان است به آنها بدهيد اگر بخدا و به آنچه بر بنده خود )حضرت محمّدصلى الله عليه وآله( در روز فرقان روزيكه دو سپاه روبرو شدند، خدا نازل فرمود، ايمان آورده ايد و بدانيد كه خدا بر هر چيز قادر و تواناست.
و آنچه از آن پروردگار است براى رسول اللَّه كه خليفه خدا بر مردماست باز مى گردد، سپس خويشان از اوصياى پيامبر از آن بهره مى گيرند و بدين سان، سهمى از خُمس به وصىّ رسول خدا كه عهده دار امور امّت است برمى گردد كه آن را حق امام )يا سهم امام(مىناميم، و چون پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمّه اطهارعليهم السلام خليفه هاى خداوند برروى زمين هستند لذا نيمى از خمس به آنان بعنوان داشتن سمت هاى الهى باز مىگ ردد تا صرف امور عام امّت كه بر آن اشراف دارند،گردد.
ج: نيمى ديگر از خمس به )ذى القربى( يعنى خويشان كهسادات اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله هستند باز مى گردد، البتّه اين قسمت ازخمس به نيازمندان آنان از افراد يتيم، مسكين )فقير( و در راه سفرماندگان بايد خرج شود.
برداشت ما از تفسير اين آيه يكى از وجوه تفسير است، در حاليكهتفسيرهاى ديگرى وجود دارد، و همه آنها به اين نتيجه مىرسد كهبايد خمس را به سهم امام و سهم سادات تقسيم كرد. و همهتفسيرهاى اين آيه براساس احاديث شريفه استوار است كه جاى هيچشك نگذاشته بلكه قطعى و به يقين رسيده است.
حديث شريف
1 / قاضى ابن برّاج چنين مى گويد:
تقسيم خُمس از ديدگاه ما بر شش قسمت مى باشد، كه خداوندچنين دستور داد كه سهمى از آن خدا و سهم ديگر براى پيامبر، و ايندو سهم با سهم ذى القربى )خويشان( براى جانشين پيامبرصلى الله عليه وآله مى باشد كه بر خود و اهل بيت خود از بنى هاشم مصرف مى شود،وسهمى براى يتيمان و سهمى براى فقرا و سهمى براى در راه سفرماندگان )ابن السبيل( كه تمامى از اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله مصروف مى دارد، و ديگر مردم را اينان شريك نمى كند زيرا خداوندصدقه هاى واجب را بر ديگر مسلمانان فقير و يا در راه سفر مانده جائزدانسته و بر اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله حرام كرده است و امام زين العابدين و امام باقرعليهما السلام به روايت طبرى به اين موضوع اشاره نموده اند.(8)
2 / امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
" إِنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَمَّا حَرَّمَ عَلَيْنَا الصَّدَقَةَ أَنْزَلَ لَنَا الْخُمُسَ فَالصَّدَقَةُ عَلَيْنَا حَرَامٌ وَ الْخُمُسُ لَنَا فَرِيضَةٌ وَ الْكَرَامَةُ لَنَا حَلَال(9).
"خداوند يكتا بر ما (اهل بيت) صدقه را حرام نموده و خمس راروا داشته، پس صدقه بر ما حرام و خمس واجب است و سخاوتكردن بر ما حلال است."
3 / عمران بن موسى مى گويد:
آيه خمس را بر امام موسى بن جعفرعليهما السلام قرائت نمودم، فرمود:"ما كان للَّه فهو لرسوله، وما كان لرسوله فهو لنا"، ثمّ قال: "واللَّه لقد يسّراللَّه على المؤمنين أرزاقهم بخمسة دراهم جعلوا لربّهم واحداً، وأكلواأربعة أحلاء، ثمّ قال: هذا من حديثنا صعب مستصعب لا يعمل به ولايصبر عليه إلّا ممتحن قلبه للإيمان"(10).
"هر آنچه از آن خداست، به پيامبر مىرسد، و هر آنچه از آنپيامبر گردد به ما )اهل بيت( خواهد رسيد، سپس فرمودند: خداوندارزاق مؤمنين را به پنج قسمت به آنها ارزانى داشته تا يكى را به راهخدا انفاق كنند، و چهار قسمت را به حلال بخورند، سپس فرمود:اين دستور ما سخت ودشوار است و كسانى به آن عمل مى كنند وسختيها را تحمّل دارند كه خداوند قلب آنان را در راه ايمان، امتحان كرده است.
4 / از امام موسى بن جعفرعليهما السلام روايت گرديده كه فرمودند:"خُمس از پنج شىء اخذ مى گردد، غنائم، غواصى، معادن،گنجينه ها و نمك گيرى )از نمكزارها(.(11)"

1- سوره انفال، آيه 41.
2- لسان العرب و تاج العروس: "كلّ ما فاز به امرء من غير مشقّة".
3- مفردات راغب: "كلّ مظفور به من جهة العدى وغيره".
4- سوره اعراف، آيه 199.
5- برخى مفسّران واژه (عفو) را در اين آيه به (مازاد بر معاش و صدقاتى كهدادنش براى مسلمانان آسان است) معنى كردهاند.
6- سوره انفال، آيه 1.
7 - سوره انفال، آيه 41.
8- فقه القرآن - كتاب زكات (از مجموعه الينابيع الفقهيّه) ج5، ص216.
9- وسائلالشيعه، ج4، ص337، كتاب الخمس، باب وجوب خمس، حديث 2.
10- همان منبع، ص338، حديث 6.
11- همان منبع، ص339، باب2، حديث4.

سيد محمد تقى مدرسى،الفقه الاسلامى - احكام خُمس