زکات در آیه 34 سوره توبه
۱۳ مرداد ۱۳۹۹ 0- سوره توبه آیه 34يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ كثِيراً مِّنَ الاَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَيَأْكلُونَ أَمْوَلَ النَّاسِ بِالْبَطِلِ وَ يَصدُّونَ عَن سبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنزُونَ الذَّهَب وَ الْفِضةَ وَ لا يُنفِقُونهَا فى سبِيلِ اللَّهِ فَبَشرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
اى كسانى كه ايمان آورده ايد بسيارى از علما ( ى اهل كتاب ) و راهبان ، اموال مردم را به باطل مى خورند و ( آنان را ) از راه خدا باز مى دارند ، و آنها را كه طلا و نقره را گنجينه ( و ذخيره و پنهان ) مى سازند ، و در راه خدا انفاق نمى كنند ، به مجازات دردناك بشارت ده .
تفسیر:
ذهب» به معنى طلاست، و به دليل اينكه زود از دست مىرود، يا آنكه مردم به سويشمىروند، به طلا، «ذهب» گفته شده است. «فضّه» به نقره گفته مىشود، چون زود پراكنده مى شود، يا مردم به سوى آن جذب نمى شوند.
علماى يهود به خاطر منافع مادّى خود،حقّ را كتمان كردند و به حقانيّت دين اسلام اعتراف نكردند، يا رشوه گرفتند و گناه بخشودند، يا تفتيش عقايد كرده و به ديگران تهمت زدند.
خليفه ى سوّم مىخواست حرف «و» را از «و الّذين» حذف كند، تا آيه وصفِ احبار ورهبان زراندوز باشد، نه مسلمانان، كه عدّه اى شديداً اعتراض كردند.(1)
زكات در روايات
از امام صادق عليه السلام پرسيدند: در چه مقدار مال، زكات واجب مىشود؟ حضرت فرمود: زكات ظاهر يا باطن؟ گفتند: هر دو. حضرت ابتدا نصابى رابراى زكات ظاهر بيان نموده و آنگاه در بيان زكات باطن فرمودند: «فلا تستأثر علىاخيك بما هو احوج اليه منك(2) آنچه را برادردينى ات به آن نيازمندتر از توست، او را انتخاب و ترجيح دهى.
در روايتى ديگر،آن حضرت مىفرمايد: «انّما اعطاكم اللَّه هذه الفضول من الأموال لتوجّهوها حيثوجّهها اللَّه تعالى و لم تُعطِّلوها لتكنِزوها»(3)خداوند اين مالهاى اضافى را به شما عطا كرد تا در مسير رضاى او خرج كنيد، نه آنكهاحتكار و گنج كنيد.
طبق روايات، امام زمان عليه السلام چون ظهور كند، گنجها راحرام مىكند و همه را به مصرف مبارزات خود مىرساند.
پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: «اِنّ اللَّه فرض على اغنياء المسلمين فى اموالهم القدرَ الّذى يَسَعُفقرائهم... اَلا انّ اللَّه يحاسبهم حساباً شديداً و يعذّبهم عذابا اليما(4)خداوند، در مال مسلمانانِ ثروتمند، به مقدارى زكات واجبكرده كه كفاف فقرا را بدهد، آگاه باش! همانا خداوند آنان را اگر به وظيفهى خود عملنكنند، حسابرسى شديد مىكند.
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: هر مالى كهزكات آن پرداخت نشود كنز است، گرچه پنهان نباشد، يا غيرطلا و نقره باشد. (5)
ابوذر و آيه ى كنز
ابوذر غفارى، صحابى بزرگوار پيامبر، در اعتراض به زراندوزى هاى معاويه و عثمان و عمّال حكومت و حيف و ميل اموالعمومى، صبح و شام اين آيه را با صداى بلند در برابر معاويه و سپس در مقابل عثمانمىخواند و مىگفت: اين آيه مخصوص مانعان زكات نيست و هر نوع زراندوزى را شامل مى شود.
در تفسير شريف الميزان آمده است كه از برخوردهاى ابوذر با عثمان ومعاويه و كعب الأحبار، بر مى آيد كه ثروت اندوزى در جامعه ى فقير حرام است، گرچه ازراه حلال باشد و زكاتش پرداخت شده باشد.
البتّه برخى آن را به اجتهاد شخصى ابوذر نسبت مىدادند، ولى خودش مى گفت: «ما قلتُ لهم الاّ ما سَمعتُ من نبيّهم» آنچه گفته ام از پيامبر شنيده ام. از طرفى صراحت و صداقت ابوذر هم مورد تأييدپيامبر است.
از فرازهاى برجسته ى زندگى ابوذر، همين امر به معروف و نهى از منكراو نسبت به حكّام، در زمينه ى ريخت وپاش هاى اقتصادى است و نزاعش با عثمان بر سرمال و مقام نبود، بلكه اعتراض به يك منكر اجتماعى بود.
سرانجام عثمان، اين صحابى پارسا و انقلابى را به شام تبعيد كرد، از شام هم به بدترين وضعى به مدينه آوردند، سپس به «ربذه» تبعيد شد و در تبعيدگاه، مظلومانه جان سپرد. و اين نيز ازفرازهاى ناپسند وننگين حكومت عثمان بود.
ديگران براى تبرئه ى عثمان، كوشيده اندتا به ابوذر تهمت سوسياليست بودن و فكر اشتراكى داشتن و مخالفت با مالكيّت خصوصى بزنند، امّا علامه امينى قدس سره در الغدير، بحث مبسوطى در ردّ اين اتهام دارد(6)
تبعيدهاى مكرّر ابوذر به خاطر مناقشات او باحكومت و فريادهاى اعتراض آميزش بر ضدّ روش مالى عثمان و زراندوزى معاويه وتوجيه گرى هاى كعب الأحبار، در كتب تاريخى شيعه و اهل سنّت آمده است،(7)هر چند برخى خواسته اند به نوعى توجيه كنند و اين مناقشات را به حساب آزادى بيان و عقيده در دوره ى عثمان بگذارند، يا آنكه تبعيد آن صحابى بزرگوار را به عنوان اينكه «دفع شرّ مهمتر از كسب منفعت است» بدانند و حضورشرا در مدينه و شام، شرّ تلقّى كنند و تبعيدش را رعايتِ مصلحت به شمار آورند،(8) ولى اين رفتار ننگ آلود با يار صديق و پرهيزكار پيامبركه زبان صريح و اعتراض دلسوزانه اش تنها با انگيزه ى عمل به وظيفه در برابر انحرافات بود، هيچ توجيه و تأويلى نمى پذيرد.
پی نوشت:
1-تفسير فرقان.
2-تفسير صافى.
3-تفسير صافى.
4-تفسير صافى.
5-تفسير كنزالدقائق.
6-الغدير، ج 8، ص 335.
7-تفسير نمونه.
8-از جمله: تفسير المنار، ج10، ص406 - 407.